www.binalud.com

ادرس جدید ما www.mtbinalud.com

www.binalud.com

ادرس جدید ما www.mtbinalud.com

وویتک کورتیکا (VoyteK Kurtyka)

                            وویتک کورتیکا (VoyteK Kurtyka)

                      وویتک کورتیکا (VoyteK Kurtyka)

وویجک / وویتک کورتیکا (Wojciech / VoyteK Kurtyka)، 1947، لهستان

کوهنوردی روش پیچیده و منحصر به فردی برای زندگی، آمیختن عناصر ورزشی، و عرفان است. موفقیت یا شکست به نیرویی قوی از الهامات و انگیزه ها یا فروکش آن بستگی دارد. تعیین کردن قانــون واحدی که کنترل کننده این انرژی باشد دشوار است – این انرژی بوجود می آید و ناپدید می شود، درست همانند تمایل به رقص، و به عنوان پدیده ای از زندگی به صورت راز باقی می ماند.

 

ادامه مطلب ...

فاتحان 8000 متریها

فاتحان 8000 متریها
تلاش برای فتح 14 قله بالای 8000 متری دنیا شاید به اندازه یک عمر انسان را درگیر خود سازد, البته اگر تمام زندگی انسان را محو ننماید! بجز 14 کوه نوردی که تاکنون موفق به فتح هر 14 قله 8000 متری شده اند, 32 کوه نورد مابین 10 تا 13 قله را صعود نموده اند. از این میان 8 نفر جان خود را از دست داده اند که البته تمامی این حوادث بر روی قلل 8000 متری رخ داده. در میان این 32 نفر 17 نفر تلاششان بدون بهره گیری از کپسول اکسیژن بوده و البته در میان 8 کشته شده این لیست 5 نفرشان از کسانی هستند که از کپسول اکسیژن کمک نمی گرفته اند
ادامه مطلب ...

استیو هاوس (Steve House)

 

استیو هاوس (Steve House) 

سن: 37 سال

تحصیلات: لیسانس از کالج ایالت اورگرین، 1995

شغل: راهنما، دارای مدرک UIAGM ، 1999

استیو کوهنوردی را از سن جوانی آغاز کرد، به محض دریافت گواهینامه رانندگی و در زمانی که از خانه اش در شرق اوریگان تا اسمیت راکس رانندگی می کرد. در طول یکسالی که دانشجوی مهمان در اسلونی بود نحوه حرکت سریع وسبک را در کوهستان یاد گرفت. او با اراده ای  مصمم و دیدگاهی غیرامریکایی نسبت به کوهنوردی آلپی به ایالات متحده بازگشت بطوریکه نهایتاًاوضاع را به وضع دلخواهش تبدیل کرد.

اغلب گفته می شود که استیو اظهار می کند "هر چقدر ما کارها را ساده ترکنیم، تجارب بیشتر و بهتری به دست می آوریم" که این گفته می تواند زندگی سادۀ او را در ده کلمه یا کمتر توصیف کند. او بعنوان راهنمای مستقل کارمی کند، مشاور پاتاگونیا در طرح و توسعه است، درباره کوهنوردی (خوب)نویسندگی می کند، و معلومات خود را در جشنواره های یخ نوردی و نیزچادرهای فروشگاهی پاتاگونیا در سراسر کشور، به دیگران انتقال می دهد. اوبیش از اندازه به تمرین فیزیکی می پردازد چنانچه قبل از رفتن به پاکستان در تابستان 2004 به مدت 800 ساعت در طی دوازده ماه تمرین کرده بود. میوه های تمرین او واقعاً شیرین هستند.

چندین تجربه که استیو شخصاً آنها را مهم می داند:

 

کوه رابسون (Mount Robson) (3945 متر) ، صخره های کانادا.

 استیو در ماه می 2007 پنجمین سفــر خود را به دیواره امپراطور (Emperor Face) کوه رابسون انجام داد. او قبلاً بر روی مسیر تلاش کرده بود که عبارت بود ازمسیر "صبر بی پایان" (بلنچارد، دومراک Dumerac، پلت Pellet) به همراه باری (Barry) ویا جو جوزفسون (Joe Josephson) در 2002. همچنین در یک سفرکمپینگ در شرایط هوای خراب که به همراه وینس (Vince) در آوریل 2007 انجام داده بود در پای دیواره بود. بالاخره اوضاع خوب شد لذا استیو، کالین هالی (Colin Haley) را از سیاتل برداشت، بسوی شمال راند، در 23 می به آنجارسید و صبح روز بعد شروع به صعود کرد. مسیر هاوس – هالی در 35 ساعت ازکمپ تا کمپ و با درجه WI 5, M7, 5,800 انجام گرفت ولی برنامه در بالای دیواره که آنها در ساعت 10:30 شب به آن رسیدند، به پایان نرسید. بعد ازاستراحت کوتاهی، دو طول طناب به سمت یال امپراطور بالا رفتند، خط الرأس ویشبون (Wishbone) را تراوس کردند، تا قله صعود کرده و در مسیر کین(Kain) پایین آمدند. آنها در 27 می از یخچال رابسون (با اسکی) پایین آمدهو در 28 می نیز تا جاده پیاده طی کرده و سپس مسیری طولانی تا خانه رارانندگی کردند.

 

کونیانگ کیش، قله شرقی (حدود 7400 متر).

 در اگوست 2006 استیو و وینس برای تلاش بر روی قله شرقی دست نخورده کونیانگ کیش که علاقمندان "لایق" زیادی را نپذیرفته بود، در نزدیکی یخچال هیسپار (Hispar) کمپ زدند. هوا مناسب نبود چون شرایط برفی بود و این دو، 30۰متر پایین تر از قله در شرایطی سرد، توفان قریب الوقوع، صعود خطرناک، و عدم هم هوائی مناسب گیر کرده بودند (به دلیل هوای بد، هیچ شبی را بالاتر 5600 متری نگذرانده بودند).بازگشت به عقب نیز خاطره انگیز بود.

 

تکانهای بیداری (Churning in the Wake 5.13a) ،

 من همیشه اطمینان داشتم که هرگز یک مسیر ورزشی دشوار را صعود نخواهم کرد.

نه بخاطر اینکه فکر می کردم حوصله یا دانش آن را ندارم بلکه بخاطر اینکه مطمئن   بودم توانایی فنی یا قدرت برخورد را ندارم. جینی (Jeanne) مطمئن بود که او می تواند مرا به صعود 5.13 مجبور سازد و لذا شجاعانه شروع به کار کرد. و در30 آوریل حدود شب، کمتر از 12 ساعت قبل از سوار شدن به هواپیما به مقصدآلاسکا، من اولین 5.13 خودم "Churning" را به انجام رساندم.همیشه کسانی که مسیرهای سنگی سخت را صعود می کردند باعث حیرت من بودند.اما صادقانه بگویم اکنون بخشی از آن درخشش از بین رفته است. من دریافته ام که اگر کسانی صعود های دشوار را ، خواه در Salathe Headwall یاخواه در Churning Buttres صعود نمی کنند، بدون واهمه و با بیباکی در این مسیرها کار می کنند تا آنها را به تسلیم وادارند. در مورد حرفم اشتباه نکنید، این کار آسانی نبوده و از بعضی جهات مشکل است. زمستان گذشته، سه ماه کار کردن من در Churning کمک زیادی به بازتر شدن دید من در این مورد نکرد. چشم من زمانی باز شد که در همین بهار چند مسیر 12a را صعود کردم وبا سنگنوردی 11c دید پایداری نسبت به موضوع پیدا کردم.بله، من با ورزش کوهنوردی درگیر می شوم. اما اخطار من این است که ازسنگنوردی در تمام سطوح لذت می برم و اطمینان دارم تا زمانی که بتوانم ازیخ، سنگ و کوهها بالا خواهم رفت. و بله، حتی کوهنوردان آلپینیست نیز می توانند مسیرهای مشکلی را در مناطق امن صعود کنند.

 

نانگاپاربات، 8125 متر.

 در یکم تا هشتم سپتامبر 2005 استیو هاوس و وینس

اندرسون مسیر جدیدی را در ستون مرکزی دیواره روپال (Rupal Face)نانگاپاربات پیمودند. هاوس در سال 2004 همراه با بروس میلر (Bruce Miller) بر روی این مسیر تلاش کرده بود اما به دلیل بیماری از 7500 متری بازگشته بود. مسیر اندرسون/هاوس دارای درجه سختی M5 X, 5.9, WI4 و دیواره نیز دارای بلندی 4100 متر می باشد. فرود از طریق مسیر مسنر (Messner)صورت گرفت.

 

کایش (Cayesh 5719 متر)، پرو.

 در ژوئن 2005 استیو همراه با مارکو پرزل (Marko Prezalj) به کوههای آند رفت. آن دو پس از هم هوایی در "کوه ابوالهول (The Sphinx)" مسیر جدیدی را در جبهه غربی کایش صعود کردند. 16طول از مسیر آزاد (در جلوی دید) بادرجه 5.10, M7+ بودقسمت اعظم مسیرمیکس بود. استیو می گوید: "جالب تراز آن بود که اصولاً باید باشد."

 

تائولیراجو (Taulliraju) (5830 متر) ، پرو.

 پس از ریزش سنگ که استیو ومارکو را از کمپ اصلی هواسکاران نورت(Huascaran Norte) گریزاند، آن دومسیر ایتالیائیها را در تائولیراجو صعودکردند. آنها این مسیر را به سبک آزاد در عرض سه روز رفت و برگشت صعود کردند.

 

نانگاپاربات (8125 متر)،

 تلاش. استیو در آگوست 2004 به همراه بروس میلر

بر روی مسیر جدیدی در دیواره روپال تلاش کرد. آنها پس از چهار روز تلاش،از ارتفاع 7500 متری، درست 600 متر پایین تر از قله برگشتند. آن دو، روزبعد را صرف پایین آمدن از مسیر مسنر کردند. استیو و سفیر GNA وینس اندرسون مجوز تلاش دوباره بر روی دیواره را در آگوست 2005 داشتند.

 

6942) K7 متر) در دره چاراکوزا

، با یک مسیر جدید. خطی 2650 متری در جبهه جنوب غربی که از 4400 متر(کمپ اصلی) تا جایی که در 6300 متر به مسیرژاپنیها می پیوندد، بصورت مسیری مستقل است. او مسیر را 5.10, A2 ، یخ 80درجه، M6+ درجه بندی کرده و این مسیر را به تنهایی و در عرض 41 ساعت رفت و برگشت از کمپ اصلی و با انجام دومین صعود قله، طی کرد.

 

کپورا پیک (Kapura Peak)  (6544 متر) در دره چاراکوزای پاکستان.

مسیر1100 متر با درجه 5.8, M5 و با یخ 90 درجه است. نخستین صعود، همراه با

داگ چابوت (Doug Chabot) ، مارکو پرزل، بروس میلر و استیو سونسون (Steve

Swenson).

 

نایسر براک (Nayser Brakk) (5200 متر) در چارکوزا، از یال فوقانی جنوب شرقی. مسیر "صحبت لذت بخش" ، 300 متر، III, 5.10c . نخستین صعود، همراه با مارکو پرزل و استیو سونسون.

 

دیواره شمالی دوقلوی شمال (North Twin) (5.9, A3, M?) ، صخره های کانادایی، به همراه مارکو پرزل، دومین صعود مسیر لاو-جونز (Lowe-Jones)

با کمی تغییرات – 30 سال بعد از اولین صعود.

 

دیواره شرقی کوه دیکی (Dickey) تکرار مسیر صعود شده توسط راول – وارد –رابرتز (Rowell-Ward-Roberts) در سال 1974 (5.9, A1, 5000') ، راث گرج،آلاسکا، همراه با جف هولنباخ (Jeff Hollenbaugh). دومین صعود – تقریباً3۰ سال پس از اولین صعود.

 

تاکیتنا استاندارد (The Talkeetna Standard) (AI5, 5.9, 3300') آی توث،آلاسکا، همراه با جف هولنباخ، اولین صعود.

 

نوپتسه، با مسیر جدیدی از ستون جنوبی – جنوب غربی، به سبک آلپی تا ارتفاع

7200 متری که تیم در آنجا به مسیر 1961 بونینگتون پیوست.

 

چو ایو، یال شمال شرقی (مسیر عادی) رفت و برگشت 27 ساعتی. "می خواستم

خودم یاد بگیرم که صعود 8000 به سبک بدون توقف، شبیه چیست."

 

کوه فوراکر (Mount Foraker) از طریق مسیر "Infinite Spur" در جبهه جنوبی

(5.9, WI4 درجه آلاسکایی VI) پنجمین صعود، در عرض 25 ساعت بالا رفتن و 20

ساعت پایین آمدن. "گاهی پایین آمدن یک مسئله بغرنج است."

 

"سانس بلیتز Sans Blitz " جبهه شرقی کوه فای (Fay) ، اولین صعود، رفت و

برگشت 34 ساعتی. "بکر بودن مسیرها و رقابت برای FA این صعود را جالب تر

کرد."

 

"چک دایرکت Czech Direct " موسوم به مسیر اسلواکها ، جبهه جنوبی، دنالی،

5.9, WI6, M5 ، درجه آلاسکایی VI ، سومین صعود، در 60 ساعت بدون وقفه.

صعود "این مسیر از نظر روان شناسی مرا به سالهای گذشته برد. بخشی به دلیل

استرس دور بودن از آنجا و بخشی نیز به دلیل اینکه پی بردم کاری را که هفت

سال پیش در رشته کوههای آلاسکا شروع کرده بودم، به پایان رسانیده ام. "

 

هاوز پیک (Howse Peak "M16") از جبهه شرقی (WI 7+, A2) ، اولین صعود، در

زمستان. "اتمام این مسیر، بیش از آنچه داشتیم از ما گرفت. بهترین مسیرماجراجویانه در بین همه مسیرها."

 

کوه بردالی (Mount Bradley) اولین صعود مسیر "هدیه ای که با دادن کم نمی شود" از جبهه جنوبی ( 5.9, A3, WI6x  ، درجه آلاسکایی VI) ، اولین صعود،در زمستان. "تقریباً تمام طولهای این مسیر سخت بود و مقدار کم یخی که ازآن صعود کرده بودیم نیز به هنگام گذشتن از آن ذوب شد. در هر صورت به دلیلدوستی هایی که در آن صعود کسب کردم برای من خاطره انگیزترین مسیر است."

 

"صدا  زدن وحوش" کینگ پیک ، WI6 ، درجه آلاسکایی V+ ، مسیر جدید، چهارمین

صعود نهمین قله بلند آمریکای شمالی. "این صعود در آلپ می توانست یک صعود

کلاسیک باشد، جز این که در آنجا نمی توانست چنین چهرۀ عظیمی باشد..."

 

"ستون ماسیولی Mascioli's Pillar" دیواره جنوبی، دنالی، 5.10, AO, WI6 ،

درجه آلاسکایی VI، اولین صعود در عرض 34 ساعت. "سنگ یکپارچه با کیفیت

5.10 – 5.8 و صعود میکس در بیش از 4000 فوت بر روی بهترین گرانیت رشته

کوه. "

 

"آستر نقره"  سرزمین یخی کلمبیا، 5.9, WI6+R ، اولین صعود، در عرض یک روز. یک صعود آلپی خوب کنار جاده. "طول اول صعود سخت میکسی با ابزارروانی (بدون گیره) است. یازده طول بعدی ساده و کلاسیک هستند."

 

"زیبایی چیز نادری است" جبهه مستقیم غربی در دیواره غربی، دنالی، 5.8,

AI4+ ، درجه آلاسکایی V، اولین صعود، انفرادی (سولو). "من خودم را با این فکر گول زدم که می توانم از مسیری پایین بروم که هیچ چیزی درباره اش نمی دانستم. بعد از 3000 فوت دیگر نمی توانستم از فکرم منصرف شوم."

 

"فرزند اول" دیواره پدرها و پسرها، دنالی، 5.7, AI5 درجه آلاسکایی V،

اولین صعود. "از نظر روانی انتظار می رفت ما شکست بخوریم اما جای شکر است

که اینگونه نشد."

 

"ضربات دو قسمتی" کوه راندل Rundle) ، 5.11, WI7 )، اولین صعود. یک مسیرمیکس قدیمی چهار طولی صعود شده در کوه راندل که به یخ نوردی منتهی میشود. کاری را که در آنجا انجام دادم هرگز تکرار نشده است.

 

"شکاف غربی و تیغه غربی" دنالی. "طی سالها من از این مسیرها 70 نفر را تاقله دنالی راهنمایی کرده ام، بنابراین توانستم حالات مختلف دنالی و رشته کوههای آلاسکا را یاد بگیرم.

"این کوه و کوههای مشابه با قله های 'آسان'در آمریکای شمالی، آمری

ترجمه : فهیمه ریاضی

رینولد مرد کوهستان

«رینولد مسنر»، مشهورترین کوهنورد امروز دنیا، از زمانی که پنج ساله بود کوهنوردی را آغاز کرد. او متولد هفدهم سپتامبر 1944 در «ویلنوس» در جنوب ایتالیاست.
به گزارش خبرنگار «بازتاب ورزشی» به نقل از سایت «جربرید»، رینولد در بیست سالگی موفق شده بود بیشتر مسیرهای سوخت کوهستان‌های Dolmits و آلپ غربی را همراه با برادرش «گونتر» صعود کند و به تدریج سبک جدیدی را در کوهنوردی جهان با فلسفه خودش مبنی بر صعود سبک‌بار به روش آلپی را ایجاد کرد.«گونتر» پس از آن در اثر بهمن در نزدیکی کمپ اصلی قله «نانگاپاربات» جان خود را از دست داد.
آنها موفق شده بودند برای نخستین بار از جبهه موسوم به «روپال» به این قله بالای 8000 متر صعود کنند. این نخستین صعود «مسنر» و برادرش در کوهستان‌های هیمالیا بود که ضربه روحی سختی را به «رینولد» وارد کرد و چند سال طول کشید تا بر پیامدهای این ضربه روحی غلبه کند.

وی پس از نخستین صعود بدون اکسیژن و تک‌نفره به «نانگاپاربات» و «اورست» اولین انسانی شد که هر چهارده قله بالای هشت هزار متر را صعود کرده و سومین نفری که هفت قله را صعود کرده بود. او یک افسانه زنده در میان کوهنوردان جهان است.
خودش می‌گوید: «صعودهای به یاد ماندنی من به اورست بدون اکسیژن و صعود انفرادی به نانگا پارپات قابل تکرار نیستند». او خودش صعود جالب توجهش به «گاشربروم 1 و 2» به همراه «هانس کامرلندر» در سال 1984 را یکی از عالی‌ترین دستاوردهایش در هیمالیا می‌داند.
در سال 1975 او و «پیتر هابلر» اعلام کردند که قصد دارند یک قله بالای هشت هزار متر را به روش آلپی صعود کنند. او منظور خود را از سبک آلپی اینگونه بیان کرد: «شروع صعود از پایین کوهستان بوده در صورت یافتن محل مناسب و نیاز کمپ موقت احداث می‌شود. هیچ تعیین مسیری انجام نشده و از اکسیژن استفاده نمی‌شود».
آنها بدون طناب و پس از جا گذاشتن بیشتر وسایل خود در راه موفق به صعود سریع به «Hidden peak » از مسیری جدید شدند. این دومین صعود موفق به این قله بود.
چیزی که بیش از همه مسنر را در یادها نگه می‌دارد و به طور واقع نشان‌دهنده توانایی‌های اوست، این است که تا به امروز او تنها انسانی است که از جبهه بسیار خطرناک و سخت «روپال» به «نانگاپاربات» و به تنهایی به قله اورست صعود کرده است. امروزه این کوهستان‌ها آنقدر شلوغ است که کسی نمی‌تواند ادعا کند صعود انفرادی کرده است به این معنی که صعود وی از کمپ آخر تا قله بدون کمک هیچ شخصی صورت گرفته است. البته باید توجه کرد که صعود وی در تابستان انجام شد که فصل بادها و بارش‌های موسمی می‌باشد.
مسنر همچنین یکی از معدود غربی‌هایی است که ادعا کرده موفق به رویت Yeti (موجود عظیم‌الجثه پشمالویی به شکل انسان که گفته می‌شود در کوهستان‌های هیمالیا زندگی می‌کند و به Snow man هم معروف است) شده است. او گفته که دو بار او را دیده است که بار آخر آن در آخرین سفرهایش به منطقه یخچال «کاراکروم» بوده است و ادعا کرده که عکس‌هایی را نیز از وی تهیه کرده است.
عده‌ای بر این باورند که شخصیت مسنر پس از صعودهایش به ارتفاعات بالا به علت عدم استفاده از اکسیژن و آسیب‌های مغزی تغییر کرده است و از او به عنوان نمونه‌ای هشداردهنده از پیامدهای حضور در ارتفاعات زیاد نام می برند. «ناظر صابر» کوهنورد پاکستانی که در چند صعود همراه مسنر بوده گفته بود که مسنر را با کشیدن حشیش در ارتفاع زیاد آشنا کرده است ولی او این کار را دوست نداشته.
به هر حال «مسنر» نه تنها شهرت زیادی را به دست آورد بلکه شخصیت قوی او باعث شد خیلی‌ها در مورد او اظهارنظر کنند.
او در صعودهایش در دهه 1970 با انتقادات زیادی روبه‌رو شد و بسیاری از شکست‌های وی خوشحال می‌شدند و او را متهم به آسیب‌های مغزی می‌کردند. او طی دو صعود اولش در هیمالیا سه همنورد خود از جمله برادرش را از دست داد و پس از بازگشت به وطن متهم به جا گذاشتن دوستانش در کوهستان شد و یا مانند گاشربروم متهم به رد شدن از روی اجساد برای رسیدن به قله.
عده‌ای محاسبه کرده‌اند که او در صعودهایش 9/99 درصد شانس کشته شدن داشته است اما طبق همین آمار و محاسبات او دارای توانایی‌های فیزیکی و روحی بسیار بالا همراه با ذهنی فعال است که به او توانایی این را داده که در وضعیت‌های بسیار سخت تصمیم‌های درستی بگیرد.
البته مسنر تنها یک کوهنورد بزرگ نبود. در سال 1990 او دوباره با پیمایش قطب جنوب به صورت پیاده نامش را مطرح کرد و سپس هم قطب شمال را پیمایش کرد.
اما بی‌شک خاطرات مسنر به عنوان یک کوهنورد بزرگ و یک اسطوره واقعی در کوهنوردی تا چند دهه دیگر نسل‌های مختلف کوهنوردان را به خود مشغول خواهد کرد.
مسنر در سال 2004 صحرای «گوبی» را در شش هفته از شرق به غرب پیمایش کرد.
در تابستان سال 2000، سی سال پس از صعود موفقیت‌آمیزش به «نانگاپاربات» به این قله بازگشت و تصمیم گرفت از مسیری تازه صعود کند. «هوبرت»، برادر وی نیز با او بود ولی مسیر را برای صعود بسیار خطرناک ارزیابی کردند.


کارنامه مسنر:
1964 : بیش از 500 صعود در کوهستانهای آلپ شرقی به طور عمده در دولمیتس
1965: جبهه شمالی اورتلر (اولین صعود)
1966: یروپاجا یروپاجا چیکو (اولین صعود) واکر اسپور جبهه شمالی روجتا آلتا دی بوسکوترو
1967: جبهه شمال غربی کی وتا (اولین صعود) یال شمالی انگر (اولین صعود زمستانی) جبهه شمال شرقی انگر (اولین صعود) جبهه شمالی فورچتا (اولین صعود زمستانی)
1968: جبهه شمالی انگر(اولین صعود زمستانی)
1969: جبهه شمالی دقووا (انفرادی) جبهه جنوبی مارمولاتا (انفرادی) کی وتا (انفرادی)
1970: نانگاپاربات (8125 متر، جبهه روپال، اولین صعود، تنها صعود)
1971: صعودهایی در نپال، پاکستان، ایران، آفریقای شرقی و گینه نو
1972: ماناسلو (8156 متر، جبهه جنوبی) نوشاق (7492 متر، در هندوکش)
1973: جبهه شمال غربی پلمو (اولین صعود) جبهه غربی فورچتا (اولین صعود)
1974: جبهه شمالی ایگر (ده ساعت) آکونکاگوا (6959 متر، جبهه جنوبی‌، اولین صعود)
1975: لوتسه (8516 متر، جبهه جنوبی، ناموفق) جبهه شمال غربی گاشربروم یک (اولین صعود به روش آلپی)
1976: مک کینلی (6193 متر) دیواره خورشید نیمه شب (اولین صعود)
1977: دالاگیری (8167 متر، ناموفق)
1978: اورست (8850 متر، اولین صعود بدون اکسیژن) نانگاپاربات (8125 متر، جبهه «دمیر» اولین صعود انفرادی یک قله هشت هزار متری) کلیمانجارو (5963 متر،‌اولین صعود دیواره بریچ)
1979: K2 (8611 متر، اولین صعود به روش آلپی) آمادابلام (عملیات نجات)
1980: اورست از جبهه شمالی (8850 متر، اولین و تنها صعود انفرادی واقعی)
1981: شیشا پانگما (8012 متر) جبهه شمالی چام لانگ (7317 متر، اولین صعود)
1982: «کانچن جونگا» جبهه شمالی (8589 متر، اولین صعود) گاشربروم دو (8035 متر) برودپیک (8048 متر) چوایو (8222 متر تلاش برای صعود زمستانی)
1983: چوایو (8222 متر به روش آلپی)
1984: گاش بروم یک و دو (اولین تراورس بین دو قله 8000 متری)
1985: آناپورنا از جبهه شمال غربی (8091 متر، اولین صعود) دالاگیری یال شمال شرقی (8167 متر، به روش آلپی)
1986: ماکالو (8485 متر، صعود زمستانی ناموفق) ماکالو (8485 متر) لوتسه (8511 متر) مونت وینسون (4897 متر در قطب جنوب)
1987: سفر به بوتان و پامیر
1988: سفر به تبت و مشاهده Yeti
1989: لوتسه (8511 متر، تلاشی از جبهه جنوبی)
1990: قطب جنوب (اولین پیمایش پیاده، 2800 کیلومتر در 92 روز)
1991: پیمایش بوتان (شرق به غرب)
1992: پیمایش صحرای تاکلاماکان (جنوب به شمال)
1993: سفر به دوپلو، موستانگ و ناحیه مانانگ در نپال، پیمایش گرینلند (از جنوب شرقی به شمال غربی 2200 کیلومتر)
1994: اکتشاف در کوهستان‌های هیمالیا در هند (6543 متر) روونزوری (5119 متر، اوگاندا)
1995: تلاش برای پیمایش قطب شمال (از سیبری به کانادا) بلوچا (4506 متر، سیبری)
1996: سفر به شرق تبت
1997: اکتشاف در کاراکروم سفر به خام (شرق تبت) فیلمی مستند در مورد Ol Doniyo Lengai در آفریقا
1998: سفر به کوهستن‌های آلتایی (مغولستان) سفر به پونا د آتاکاما (آند)
1999: مستندی در مورد کوهستانهای سان‌فرانسیسکو، آمریکا
2000: جورجیای جنوبی نانگاپاربات (8125 متر تلاش برای صعود از مسیری جدید)
2002: کوتوپاکسی (آند)
2004: پیمایش صحرای گوبی