www.binalud.com

ادرس جدید ما www.mtbinalud.com

www.binalud.com

ادرس جدید ما www.mtbinalud.com

گذشت

امروز هم مثل روزهای دیگه با انجام دادن برنامه های سنگنوردی .کاربااینترنت .وموتورسواری گذشت .مدتی دنبال میگردم بتونم از اینترنت  دور بشم اما هر کاری میکنم نمیشه .امتحانات اخر ترم هم رسیده و این اینترنت نمیزاره من بتونم درس بخونم .

امروز تو باشگاه مسیری با درجه سختی ۵:۱۱ b برای نوجوانان زدم که متاسفانه نتونستن صعود کنند البته خسته از برنامه دیروز بودند . اما به جای اونها یکی از نونهالان یک میانی مانده به اخر مسیر رفت و خستگی رو از تن من بیرون اورد با اون صعود زیباش.

فردا هم سرکارم

یک روز خوب

قرار بود امروز بریم برنامه سنگنوردی در منطقه بار  نیشابور .که به دلایلی کنسل شد و من مجبور شدم با موتور سیکلت برم رودخانه فاراب رومان البته بچه های باشگاه سنگنوردی .من هم که مدتها بود به این منطقه و یا اصلاٌ بگم مدتها بود که سنگنوردی طبیعت کار نکرده بودم . 

امرو روز خوبی بودی بابچه ها سنگوردی کردم .وامومدم ی

صعود موفقیت آمیز 2کوهنورد چهارمحال و بختیاری به قله آیلند پیک هی

شهرکرد-خبرگزاری ایسکانیوز: 2جواناز اهالی استان چهارمحال و بختیاری به قلل منطقه هیمالیا صعود کردند.
به گزارش روز پنج شنبه گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران "ایسکانیوز"
دو تن از کوهنوردان برجسته استان به نام های آقایان عبدالخالق فوقانی از شهرکرد و حشمت الله فتحی از هفشجان در قالب تیم های جداگانه به کشور نپال اعزام و پس از دیدار از کمپ اصلی اورست موفق به فتح قله آیلندپیک (از قلل هیمالیا) به ارتفاع 6189 متر شدند./110

گزارش برنامه صعود سراسری زمستانی خراسان رضوی بر فراز قله 3050

با سلام و خسته نباشید به تمام همنوردان عزیز و گرانقدر ایران زمین از اینکه در گزارش این صعود تاخیر شد عذر خواهی میکنم . عکس های این صعود دیر به دستم رسید .

 طی اطلاعیه ای که اعلام شده بود کلیه متقاضیان در روز جمعه

26/ 11 / 86 ساعت 9 صبح در سالن شهید بهشتی جمع شده ، پس از مراسم رژه و سخنرانی نماز جماعت ظهر خوانده شد و به طرف منطقه

( هزار مسجد ) اعزام گردیدند .

در این صعود حدود 350 نفر شرکت داشتند  که 45 نفر را بانوان و مابقی را آقایان تشکیل داداند .

حدود ساعت 7 بعدازظهر به دهستان لائین نو رسیدیم که در فاصله 35 کیلومتری جاده کلات نادر به درگز قرار دارد پس از استقرار با مهمان نوازی مردمان خوب و دوست داشتنی لائین نو روبرو شدیم  که شخصا کمال تشکر و قدردانی را از این عزیزان دارم .

شنبه 27 / 11 / 86 آقایان ساعت 7 صبح با چندین نیسان به طرف روستای چهارراه حرکت کردنند ( حدود 7 الی 8 کیلومتر ) و بدنبال آنها با مراجعت ماشینها  تیم بانوان ساعت 8 صبح وارد منطقه شدند . پس از حدود 5 الی 6 ساعت حدود ساعت یک بعداز ظهر تیم بانوان و حدود ساعت 2 بعدازظهر تیم آقایان با فاصله حدود دو ساعت راهپیمائی کمپ را برقرار کردنند .

یکشنبه 28 / 11 / 86  تیم آقایان ساعت 4:30 صبح به طرف قله حرکت کردنند و تیم بانوان ساعت 3 صبح بیدار باش زده و ساعت 4 صبح ( با 41 نفر ) به طرف قله حرکت کردنند . پس از حدود 8 ساعت تیم آقایان بر فراز قله 3050 متری هزار مسجد ( سومین قله خراسان رضوی ) ایستادنند و تیم بانوان قله سمت چپ ( قله کله اسبی  قله التراغی ) را صعود کردنند و همگی به سلامت به کمپ ها برگشتند .

نکته بسیار ارزشمند و قابل ستایش حضور ارزشمند جانبازان و خانواده شهداء بودنند که حدود 60 در صد اعضاء شرکت کننده این صعود را تشکیل میدانند .

از کلیه مسئولین محترم شهرستان کلات نادر اعم از اهالی محترم لائین نو لائین کهنه روستای چهارراه  - فرماندار و تمامی کسانیکه  به هر نحوی ما را در این صعود یاری کردنند  کمال تشکر و سپاسگذاری را داریم . امیدواریم که بتوانیم گوشه ای از زحماتشان را جبران کنیم .

 
منبع : گروه کوهنوردی پویا

34 روز تنها در دیواره های پاتاگونیا


34 روز تنها در دیواره های پاتاگونیا
داو ترنر توانست در یک صعود انفرادی مسیری نو را در رخ شرقی سرو اسکودا در شیلی گشایش نماید. این دیواره پهناور در سمت غربی تورس دل پین قرار دارد. ترنر هفته گذشته توانست آخرین طول از این دیواره 1220 متری که تماما منفی را به پایان رساند. این نخستین مسیر بر روی جبهه شرقی سرو اسکودا به شمار می آید
گروهی از کوه نوردان آفریقای جنوبی که به مدت 2 هفته در پای این دیواره و دره معروف به سکوت حاضر بودند عنوان نمودند هر روز از پای دیواره با ترنر گفتگو می کردند و ترنر به ایشان گفته بود که مدت 34 روز را به تنهایی بر روی دیواره به سر برده است. وی به شیوه کپسوله بر روی مسیر فعالیت می کرده و درجه مسیر را آ 4 مثبت عنوان نموده است
ترنر در بازگشت از قله عنوان نمود: این صعود, پاسخی بود به سالها رویای من برای فتح این دیواره. رخ شرقی اسکودا پیش از این تنها یک بار به شکل کامل صعود شده بود. مسیر رویا با درجه سختی VII 5.10 A4+ در روز 4 ژانویه 1995 بوسیله کریس برمر, برید جارت و کریستین سنتلیس کامل گردیده بود. با اینحال ایشان بر خلاف ترنر مسیر خود را تا قله ادامه ندادند. بدون شک این مسیر دشوارترین مسیری می باشد که تاکنون در دیواره های کشور شیلی گشایش شده
هنوز مشخص نیست مسیر ترنز دشوارتر است یا مسیر رویاها که در سال 95 گشایش یافته! با اینحال سال قبل ترنر عنوان کرده بود قصد صعود از سمت چپ مسیر رویاها را دارد که هم شیب منفی آن بیشتر است و هم مسیری است طولانی تر
ترنر همچنین مدعی است حدود 915 متر از این مسیر کاملا منفی, به شکل کتیبه ای است یکپارچه
بیشترین زمانی را که پیش از این کوه نوردی توانسته بود به شکل انفرادی در دیواره های شیلی فعالیت کند باز می گردد به صعود سال که 1999 که طی آن استیو اشنایدر برج مرکزی پین را در مدت 11 روز صعود کرده بود. اشنایدر در آن سال توانست مسیری را به نام زراندود گشایش نماید. وی 12 طول مسیر را به همراه همنوردش در مدت 7 روز گشوده بود و طی 11 روز بعد به تنهایی مسیر را ادامه داد
ترنر 26 ساله پیش از این بیش از یک دوجین مسیر را بر روی دیواره ال کاپیتان به شکل انفرادی صعود کرده بود. از جمله گشایش مسیر بلوک پارتی و آتلانتیس در سال 2005. وی همچنین تعداد زیادی مسیر جدید را نیز در منطقه
کوردیلرا بلانکای کشور پرو گشایش نموده است. وی همچنین در نظر دارد تا فصل صعود بعد صعود, در برج جنوبی پین مسیری را در رخ صعود نشده جنوبی آن بگشاید
منبع
http://www.climbing.com
مترجم : رضا زارعی (کوه قاف )

گزارش دومین اردوی تیم منتخب خراسان رضوی در بر فراز قله قوچ گر .

کوه نوردی

دومین اردوی تیم منتخب خراسان رضوی که طی اطلاعیه قبلی صورت پذیرفت با موفقت کامل در تاریخ ۷ /۱۰ / ۱۳۸۶ به پایان رسید .
در این اردو ۴۳ نفر از همنوردان عزیزمان شرکت کرنند . که از این تعداد ۳۰ نفر را آقایان و ۱۳ نفر را بانوان عزیز تشکیل دادنند.


در این اردو طبق دعوت جناب آقای حسین امانی رئیس کمیته هیمالیانوردی خراسان رضوی مربیان و اساتید ارزشمندی شرکت داشتند که اینجانب به نوبه خودم از حضور ارزشمند این اساتید کمال تشکر و قدردانی را دارم

استاد عزیز جناب آقای رضا خوشدل

استاد گرانقدر جناب آقای امیر زرین

استاد محترم جناب آقای مهدی جهانگیری

پنج شنبه ساعت ۱۸ بعدازظهر به طرف نیشابور حرکت کرده و در حدود ۳۵ کیلومتری نرسیده به این شهر وارد جاده فرعی شده که انتها این جاده به روستای گرینه ختم میشود . پس از استقرار در روستا ( حدود ساعت ۸:۳۰ شب ) مربی ارزشمند جناب آقای امیر زرین کلاس آموزشی پیرامون نقش مهم و اساسی تجهیزات کوهنوردی در زمستان را برگزار کردنند و درخاتمه مربی گرانقدر جناب آقای رضا خوشدل نکات تکمیلی و قابل توجهی پیرامون بحث ارائه کردنند .این کلاس تا ساعت ۱۱:۳۰ شب طول کشید .

صبح ساعت ۳ بیدار باش زده و ساعت ۳:۴۰ دقیقه به طرف قله قوچ گر حرکت کردیم پس از حدود ۳ ساعت پیمایش دره به ابتدای یال اصلی قله مورد نظر رسیدیم .
قله قوچ گر یکی از فنی ترین قلل نزدیک به خراسان میباشد این قله با ارتفاع ۲۹۰۰ متر و شکل منحصر به خود باعث گردیده که هنگام صعود به قله نفرات باید از تجهیزات فنی صعودهای ترکیبی ( سنگ و یخ وبرف ) و در بعضی موارد ثابت گذاری جهت ایمنی بیشتر استفاده کنند.کوهپایه این قله در ارتفاع ۱۱۰۰ متری قرار دارد .

کلیه نفرات در چهارتیم به شرایط ذیل صعود کردنند .

تیم اول به سرپرستی جناب آقای رضا خوشدل و همراهی جناب آقای یاسر علیان

تیم دوم به سرپرستی جناب آقای امیر زرین و همراهی محمد خورشیدی

تیم سوم به سرپرستی جناب آقای مهدی جهانگیری

و تیم چهارم ( بانوان)به سرپرستس جناب آقای محمد واکبری و همراهی آقایان داوود ظریف و جواد اکبری انجام شد . سرپرست کل صعود دوست عزیزم جناب آقای ناصر اکبری بودنند.
پس از پنج ساعت درگیـری با سنگ و یخ و برف حدود ساعت ۱۲ ظهر تعداد ۴۱ نفر از مجموع ۴۳ نفر موفق به صعود قله شدند . تمامی نفرات ساعت ۱۷ بعدزاظهر در روستای گریـنـه جمع گردیده و در پایان کلیه افراد شرکت کننده با عنایت آقا علی ابن موسی الرضا با سلامت کامل اردو را به پایان رساندند .

منبع :وبلاگ گروه کوهنوردی پویا مشهد

پیمایش خط الراس

تیم کلونی کوهنوردی نیشابور در طی یک برنامه دو و نیم روزه توانست قسمتی از خط الراس اصلی را طی کند.

این برنامه از اواسط ظهر روز چهارشنبه مورخ 5/2/86 , از روی یکی از یال های منتهی به محله دوغ ریز واقع در مناطق گرینه شروع شد و در روز جمعه مورخ 7/2/86 , در روستای باغشن گچ به اتمام رسید.

تیم برای سپری کردن شب اول کمپ خود را به محض رسیدن به روی خط الراس و با فاصله ای چند دقیقه ای از محله دوغ ریز بر پا کرد. روز دوم پس از پشت سر گذاشتن قلل فلسکه و شیر باد تیم خود را به خانه برق رساند و شب دوم را در این منطقه که روی خط الراس هم واقع است سپری کرد.و در روز سوم هم کل مسیر را طی کرده و از روی یال چل غیز که برنامه هفته پیش هم از روی همین یال انجام شده بود برنامه را به پایان رسانید.

قابل ذکر است که تیم نتوانست قله بینالود را به دلیل کمبود زمان صعود کند.

تشریح نحوه سقوط یکی از سنگنوردان از دیواره شروین

گروه کوهنوردی همت شمیران جزییات نحوه سقوط یکی از سنگنوردان این گروه هنگام تمرین روی دیواره شروین منطقه دربند را تشریح کرد.

اسماعیل محامد یکی از سنگنوردان گروه کوهنوردی همت شمیران اوایل هفته جاری هنگام صعود به دیواره شروین دچار حادثه شد و پس ازسقوط جان سپرد.

به گزارش ایرنا، این گروه روز چهارشنبه اعلام کرد که گروه سنگنوردی همت شمیران درقالب دو گروه دونفره این شروع را آغاز کرده و در نهایت زیر کلاهک دیواره اقدام به فرود نمود.

درکارگاه نهایی فرود به علت ریزشی بودن مسیر واتکا به کارگاهها،حمایت موجود در مسیر موجب جدا شدن یکی از میخها وایجاد شوک و پاره شدن طنابچه و باعث آزاد شدن کارگاه حمایت و درنهایت سقوط یکی ازکوهنوردان تیم بنام اسماعیل محامد می‌گردد که از ارتفاع ‪۲۰۰‬متری سقوط ودردم جان می‌سپارد.

پیکر این مرحوم با کمک جمعی ازکوهنوردان وکمیته تجسس و نجات فدارسیون کوهنوردی به پایین منتقل و تحویل پزشک قانونی می‌شود که طی مراسمی در بهشت زهرا به خاک سپرده می‌شود.


وعده سرپرست فدراسیون کوهنوردی عملی نشد

 "نخستین وعده محمدحسین هوایی سرپرست فدراسیون کوهنوردی - که دوره سرپرستی وی نیز خاتمه یافته است - مبنی بر برگزاری مجمع عمومی فدراسیون در دوره سوم اسفندماه سال 1385 عملی نشد.
هوایی پیش از این در کنفرانس خبری خود در حضور نمایندگان رسانه‌های جمعی وعده‌های بسیاری داده بود که با واکنش جامعه کوهنوردی مواجه شد. یکی از این وعده‌ها برگزاری مجمع عمومی فدراسیون برای انتخابات رئیس فدراسیون بود که قول آن را در دهه سوم اسفندماه داده بود. باوجود گذشت زمان زیادی، هنوز ثبت نام نیز برای کاندیداهای ریاست فدراسیون انجام نشده است.
بسیاری از کارشناسان کوهنوردی با اعلام غیرکارشناسی بودن موارد مطروحه از سوی سرپرست فدراسیون آنها را شعار تبلیغاتی برای جلب افکار عمومی عنوان کرده بودند. ادامه مطلب

از موارد بحث انگیز دیگر بودجه 30 میلیاردی فدراسیون و سی پناهگاه در کشور بودند که مدتها به عنوان "طنز" در محافل ورزشی مورد بحث قرار می‌گرفت؛ بودجه‌ای که نزدیک به دو برابر بودجه کمیته ملی المپیک آن هم با بیش از 45 فدراسیون ورزشی، عدم آشنایی سرپرست فدراسیون به ورزش و مسائل مختلف آن را نمایان‌تر می‌کرد.
همچنین انتخابات هیات‌های استانی که به صورت غیرقانونی برگزار شده بود ابطال نشد و سرپرست فدراسیون نیز در واکنش به سخنان معترضانی ازبابایی، جمله دبیرکل اتحادیه حقوق ورزش آسیا، هرگونه تغییر و تحول را تکذیب کرد. در صورتی که مشاور عالی فدراسیون که بیشتربرنامه‌های فدراسیون از جمله انتخابات استانها، با نظر و ریاست وی برگزار می‌شد در مصاحبه‌ای با خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران(ایرنا) اعلام کرده بود که فدراسیون در 10 استان قصد برگزاری مجمع و انتخابات روسای هیات‌های استان را دارد. گفته می‌شود شایعاتی مبنی بر اینکه قرار است تعدادی از نمایندگان مجلس از وزیر راه سوالی کنند که با وجود اینکه مشکلات عدیده‌ای در جاده‌های کشور و موارد مربوط به وزارت راه وجود دارد مدیران آن وزارتخانه به چه دلیل با این شدت دنبال ریاست فدراسیون هستند نیز وجود دارد.
حال باید منتظر ماند تا فدراسیون مجمع انتخابات فدراسیون برگزار شده و مشخص شود که تا چه حد وعده‌های سرپرست فدراسیون کوهنوردی در نتیجه رای‌گیری تاثیرگذار بوده است. تاریخی که نه از سوی سازمان و نه از سوی فدراسیون اعلام نشده است.

ما و کوهنوردی جهان

در میان ما تفکر انتقادی جایگاهی ندارد و به ویژه آنان که در موقعیت‌های برتر قرار دارند، منتقدان را آدم‌های « بی کار » یا مشوش کننده اذهان عمومی می‌پندارند! اما واقعیت این است که برای پیشرفت در هر کاری باید مرتبا به کارهای خود با دید انتقادی بنگریم و مجموعه خود را عیب‌یابی کنیم.
مدیریت پیشین فدراسیون کوهنوردی، هیچ جایگاهی برای نقد حرکت‌های کوهنوردی ـ چه آن‌هایی که خود مدیرش بود و چه برنامه‌های آزاد ـ تعریف نکرده بود و با « اعتماد به نفس » شگفت‌آوری خود را در مسیر پیشرفت می‌دانست. این پیشرفت‌ها، ‌در یک دوره با لشگرکشی به کوه‌ها و اجرای صعودهای «سراسری» چند صد یا چند هزارنفره شناخته می‌شد و در دوره‌ای دیگر، با افزوده شدن یکی یکی به صعودهای خارج از کشور ... و در همه حال با سوار شدن بر موج کم آگاهی عامیانه، کمیت را به جای کیفیت قالب می‌کرد. اکنون که مدیریت فدراسیون تغییر کرده و دیر یا زود باید انتخابات آن هم برگزار شود، جا دارد که هر یک از ما کوهنوردان یا کوه‌دوستان، با نگاه انتقادی به گذشته و حال، کمکی کنیم به شکل‌گیری آینده پربارتر.

نه فقط در اجرای برنامه‌های کوهنوردی، بلکه در مواردی مانند شیوه‌های برخورد با حادثه و مسایل مربوط به محیط‌های کوهستان نیز، جامعه کوهنوردی ما (شامل بخش‌های دولتی و غیر دولتی) فاصله زیادی با معیارهای جهانی- و حتی متوسط‌های جهانی- دارد. در دوران بیست و چند ساله‌ای که آقاجانی بر فدراسیون کوهنوردی ریاست می‌کرد، هیچ‌گاه ( تاکید می‌کنم :هیچ گاه) آقایان از این صحبت نکردند که در جهان کوهنوردی چه نوع کارهایی «با ارزش» تلقی می‌شوند و چه کارهایی کم ارزش یا ضد ارزش. و هیچ گاه کوهنوردی‌های خودشان را که هیچ- کوهنوردی گروه‌ها و افراد ایرانی دیگر را هم، با فعالیت‌های خارجیان مقایسه نکردند.
فدراسیون آقاجانی به جای معرفی و تبلیغ شیوه‌های کوهنوردی کیفی، صعودهای پر تعداد ر ا با عنوان «سراسری» و به «مناسبت»های گوناگون باب کرد و در میان هیات‌های تابع خود، رقابتی را پایه گذاشت که هر کدام می‌پنداشتند با کشاندن تعداد هر چه بیشتری آدم به کوه در یک برنامه، کار بزرگ‌تری را انجام می‌دهند. از صعود 1500 نفری به دماوند(شهریور 73) که به آن عنوان «صعود باور نکردنی» دادند، تا صعودهای زمستانی چند صد نفره سال‌های اخیر، تقریباً هیچ گاه کاری کیفیتاً نو از طریق فدراسیون به انجام نرسید. در صعودهای خارجی، فقط در یک مورد (صعود دیواره دمیرکازیک ترکیه 1374) کاری نو انجام شد و در تمام موردهای دیگر، به اجرای صعود از مسیرهای عادی و به شیوه تجاری (عقد قرارداد با شرکت‌های توریستی و استفاده از بیشترین خدمات) بسنده شد. «شاهکار» صعودهای خارجی این چند سال صعود اورست در سال 1377 بوده است، اما برای کشوری که از سال 1334 سابقه کوهنوردی در هیمالیا دارد(برادران امیدوار قله نورسینگ) نخستین تلاش در منطقه اورست را به سال 1352 داشته و نخستین هشت هزار متری خود را درسال 1355 صعود کرده رفتن به اورست در قالب« تیم ملی» به شیوه تجاری کار پر ارزشی نیست. برای مقایسه، نخستین صعودهای ملی چند کشور دیگر را به اورست ذکر می‌کنیم تا خواننده دریابد که دیگران، در 40-50 سال پیش هم فقط به این فکر نمی‌کردند که به هر طریق ممکن به قله اورست دست یابند و با اقدام به کارهای نو، کیفیت صعود خود را نسبت به پیشینیان ارتقاء می‌دادند: سوئیسی‌ها در نخستین صعود خود به اورست، این قله و قله لوتسه را با یک برنامه صعود کردند(1956) که لوتسه برای نخستین بار صعود شد. چینی‌ها نخستین صعود خود را از یال صعود نشده شمالی انجام دادند(1960)، آمریکایی‌ها نخستین برنامه اورست خود را با دو کار نو به انجام رساندند: نخستین صعود یال غربی و نخستین گذر(Traverse )اورست(صعود از یال غربی، فرود از یال جنوب شرقی)(1963).
در نخستین صعود اتریشی‌ها به اورست، دو نفر (مسنر و هابلر) توانستند برای نخستین بار اورست را بدون فصل «پس موسم »(Post Monsoon ) انجام شد (1978-نخستین صعود در این فصل). یوگسلاوها در نخستین برنامه اورست خود، از مسیری نو (از مسیر مستقیم یال غربی) به قله رسیدند(1979). لهستانی‌ها در نخستین برنامه اورست خود، قله را در زمستان صعود کردند(1980- نخستین صعود زمستانی اورست) و چند ماه بعد، مسیری نو روی جبهه جنوبی اورست گشودند. شوروی‌ها در نخستین برنامه رسمی خود در هیمالیا، از مسیری نو و دشوار (جبهه جنوب غربی ) به قله اورست رسیدند... . این چند نمونه نشان می‌دهد که بلافاصله پس از «فتح» اولیه اورست، صعودهای «ملی» به سوی کارهای نو سو گرفته است؛ نه تنها در کشورهایی که وضع اقتصادی خوب و پیشینه کوهنوردی قابل توجه داشته‌اند بلکه حتی در کشورهای نوآمده در جهان کوهنوردی و ضعیف از نظر اقتصادی مانند لهستان و یوگسلاوی.
کم انصافی است اگر تامین بودجه از سوی دولت(مجموعه تریبت بدنی و مدیریت فدراسیون) را در راه‌اندازی برنامه‌های خارج از کشور ندیده بگیریم و یا تلاش همکاران فدراسیون و اعضاء تیم‌های اعزامی را هیچ انگاریم... اما، در اینجا بحث برسر این چیزها نیست، صحبت از این است که جسارت نوآوری کجا است؟ در این ارتباط، نمی‌توان کوتاهی را فقط متوجه مدیریت فدراسیون دانست؛ دوستانی که بسیاری‌شان در گروه‌ها و باشگاه‌های کوهنوردی سابقه کار داشته و به داخل فدراسیون رفته‌اند و کوهنوردان خوبی که در بیرون از فدراسیون (در صعودهای داخلی) با توان مالی محدود خود کارهای نو باارزش انجام داده بودند و به تیم‌های ملی دعوت شدند، چه نقشی در ارتقای کیفی برنامه‌های فدراسیون داشتند؟ در واقع : هیچ! این دوستان تقریباً فقط نقش مهمانانی را داشتند که بر سر سفره بودجه دولتی نشستند و «صلاح» را در این دیدند که دم برنیاورند و بر تعداد برنامه‌های خارج از کشور خود بیافزایند.
در فدراسیون پیشین، سواد برای مطالعه منابع خارجی و سفرهای خارجی – برای آگاهی یافتن از معیارهای کار کیفی کم نبود، اما دوستانی که مسئول روابط خارجی بودند، ترجیح دادند که راه بی‌دردسرتر فرمانبرداری صِرف از رئیس و گام‌برداری «مطمئن» در راه تحقق پروژه‌های بی‌خطر، پرسرو صدا و کم محتوا را پیش بگیرند و این آدم‌های با سواد حتی به خود زحمت ندادند که مباحث جدی کوهنوردی را در قالب کتاب یا مقاله طرح یا ترجمه کنند و اندک خروجی‌های فرهنگی آنان محدود شد به سه کتاب گزارش از برنامه‌های خودشان و چند شماره گاهنامه با کیفیت پایین که در آنها هیچ مطلب تولیدی و تفکر بر انگیز به چشم نمی خورد.
نه فقط در اجرای برنامه‌های کوهنوردی، بلکه در مواردی مانند شیوه‌های برخورد با حادثه و مسایل مربوط به محیط‌های کوهستان نیز، جامعه کوهنوردی ما (شامل بخش‌های دولتی و غیر دولتی) فاصله زیادی با معیارهای جهانی- و حتی متوسط‌های جهانی- دارد.

پاسخ باشگاه آرش به علل حادثه علم کوه

به دنبال حادثه تلخ دی ماه گذشته در علم کوه و مرگ ۲ کوهنورد هموطن عضو باشگاه آرش، این باشگاه با ارسال بیانیه ای به «بازتاب ورزشی» مطالبی را به شرح زیر اعلام نموده است:
باشگاه آرش، ضمن عرض تسلیت به خانواده جانباختگان حادثه صعود گرده آلمان‌ها در منطقه علم‌کوه و با تشکر از ابراز همدردی همه‌جانبه جامعه کوهنوردی کشور، مراتب زیر را به اطلاع می‌رساند:
1ـ زنده‌یادان مهدی عزیزی و علیرضا سلیمانی، از کوهنوردان فنی این باشگاه بوده‌اند و مهدی عزیزی دیواره علم‌کوه را از مسیرهای مختلف و همچنین گرده آلمان‌ها را بارها صعود نموده و علیرضا سلیمانی در مناطق مختلف کوهستانی کشور همچنین در منطقه علم‌کوه، صعودهای قابل قبولی داشته است. لازم به ذکر است این برنامه، ادامه برنامه زمستان سال قبل ایشان بوده است که تعداد پنج نفر به مدت یک هفته در منطقه علم‌کوه حضور داشته‌اند و به علت نامساعد بودن هوا، منطقه را ترک کرده‌اند.

2ـ تا این زمان علت بروز حادثه و جان باختن کوهنوردان نام‌برده این باشگاه، بررسی نگردیده و باشگاه آرش معتقد است این حادثه بایستی به وسیله جمعی از کوهنوردان فنی جامعه کوهنوردی و یا کمیسیون بررسی حوادث فدراسیون انجام گیرد و هرگونه اظهارنظر و تحلیل حادثه را به طور فردی با احترام به ابرازکننده نظر فردی تلقی می‌نماید.
3ـ برنامه فوق جزو تقویم ورزشی باشگاه کوهنوردان آرش نبوده است و این برنامه توسط آن زنده‌یادان و دو تن از کوهنوردان سنقر به نام آقایان رضا عباسیون و پرویز کماسی، برنامه‌ریزی و اجرا شده است.
4ـ باشگاه آرش از دفتر ریاست‌جمهوری، سازمان تربیت بدنی، فدراسیون کوهنوردی کشور، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، ستاد حوادث غیرمترقبه مازندران، فرمانداری چالوس، بخشداری کلاردشت، فرماندهی تیپ 3 لشکر 25 چالوس، مدیریت جمعیت هلال احمر استان مازندران و جمعیت هلال احمر تهران که در امر امداد، کمال همکاری را به عمل آورده‌اند، سپاسگزار است.
5ـ باشگاه آرش از کوهنوردان باشگاه کوه نوردی و اسکی دماوند، کوهنوردان زنجان، رودبارک و مسئولان قرارگاه فدراسیون کوهنوردی ایران در رودبارک که علاوه بر امداد حادثه بخشی از مدیریت امداد را نیز به عهده داشته‌اند، کمال تشکر را دارد.
6ـ باشگاه آرش از کوهنوردان و مسئولان هیأت‌ها و سازمان‌های کوهنوردی شهرهای کرمانشاه، چالوس، همدان، اراک، قزوین، تبریز، نقده، سنندج، مشهد که بلافاصله کوهنوردان خود را با کوله‌های بسته و حداقل مدت 72 ساعت به حال آماده‌باش برای اعزام به منطقه آماده کرده‌اند، بی‌نهایت سپاسگزار است.
7ـ باشگاه آرش تأسف عمیق خود را از سقوط یک فروند بالگرد هلال احمر و صدمه دیدن چند کادر پرواز آن ابراز داشته و شجاعت خلبان یگان هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با عملیات تحسین‌آمیز اقدام به تخلیه یازده نفر کوهنورد و کادر پروازی هلال احمر را از سرچال نمود، قابل ستایش می‌داند.
8ـ باشگاه آرش به کمک نامبردگان در بند 4، 5 و 6 همه‌گونه تمهیدات لازم جهت امدادرسانی به مصدومان و کادر پروازی هلیکوپتر سقوط کرده را به کار برده و مجددا از همکاری و ایثار تمام کسانی که در این مهم ما را یاری‌رسانی نموده‌اند، سپاسگزاری می‌شود (ریزعملیات امداد در اطلاعیه جداگانه‌ای اعلام می‌شود).
9ـ باشگاه آرش همراه با دوستان باشگاه دماوند در پرواز سوم با بالگرد نیروی انتظامی خود را به منطقه رسانده و اقدام به شناسایی دقیق محل حادثه جهت اقدامات بعدی نموده است.
10ـ باشگاه آرش خود را موظف می‌داند که در اولین فرصت ممکن، ترتیب حمل اجساد جانباختگان را با در نظر گرفتن تمامی احتمالات و پرهیز از هرگونه حادثه مجددی جهت امدادگران بررسی و انجام هرگونه حرکت انفرادی و جمعی کوهنوردان را بدون هماهنگی با هیأت مدیره باشگاه رد و هیچ‌گونه مسئولیتی را در این مورد بر عهده نمی‌گیرد.
باشگاه آرش از تمامی دوستان و کوهنوردان عزیزی که تا این زمان با ما همکاری نموده‌اند، کمال تشکر و امتنان را دارد و خواهش می‌کند جهت حمل جانباختگان با هماهنگی کامل با هیأت مدیره باشگاه جهت جلوگیری از هرگونه سانحه جدیدی ما را یاری نمایند.

دبیر باشگاه کوهنوردان آرش
رضا شیشه‌چی

روس‌ها در غار پراو به هیجان آمدند

در روزی گرم، در پایان ماه اکتبر 2006 ( آبان 85 )، دو دستگاه خودرو مزدا استیشن بونگو و یک تویوتا پرادو کاروان ما را به سمت غار پراو به حرکت درآوردند. از مسکو تا داغستان و آذربایجان و از شمال ایران تا کرمانشاه. پنج روز در ماهچکلا (داغستان) برای دریافت ویزاهایمان بسر برده و در همانجا با سرپرست تیم "یوری" و چهار غارنورد دیگر که با یک دستگاه خودرو "نیوا" (یک جیپ همه جا رو کوچک روسی) به آنجا رسیده بودند، دیدار کردیم.
از اینجا گروه بیست و یک نفره ما، با غارنوردانی از اقصی نقاط روسیه تکمیل شده و با سه خودرو حرکت خود را ادامه می‌دهد. غارنوردانی از مسکو، کراسنویارک، نیبرنجایا، چلنی، کانگور، کراسنودارک، کارگف و اوکراین با سابقه غارنوردی در کریمه و قفقاز.

حضور غارنوردانی مثل "کیریل مارکوسکی" یکی از پیشروان "غار ورونیا" (عمیقترین غار جهان) و از اعضا انجمن غارنوردان اوکراین و عضو دائمی برنامه‌های غارنوردی آن انجمن درآبخازیا و ترکیه و "یوری ادوکیمف"سرپرست برنامه که صرف نظر از فعالیت همیشگی‌اش و رکوردهای قابل توجه او در غارنوردی، متخصص غواصی در غار است (اگر شانس داشتیم او در حوضچه انتهای پراو غواصی می‌کرد) همچنین بسیاری دیگر از اعضا گروه که همواره به غارنوردی می‌پردازند و بیشترشان رکورد دستیابی به اعماق بیش از یک‌هزار متر را دارند از ما گروهی ساخته بود که امید بالایی به اقدامات سریع و موثر در غار پراو از آن می‌رفت.
تا آستاراخان همه چیز به خوبی پیش رفت ولی نزدیک مرز داغستان برای تعمیر تویوتا دوبار مجبور به توقف شدیم. صبح زود دوباره سرپرست را ملاقات کردیم و با وجود ویزاهایمان در راه ایران مانعی به نظر نمی‌رسید.
در مرز آذربایجان هشت ساعت وقت از دست دادیم که با یادآوری خاطره سال قبل که چهل ساعت صرف اینکار شده بود تحمل آن برایمان چندان مشکل نبود. تمام مسیر آذربایجان را در شب راندیم و در طلوع صبح پشت مرز ایران بودیم. معرفی نامه‌های انجمن جغرافی روسیه کارمان را در عبور از مرزها ساده‌تر می‌کرد.
یک روز ملال آور بعد از مرز ایران صرف کاغذ بازی مربوط به خودروها شد البته ما از این فرصت برای آشنایی با مردم و فرهنگ این کشور و تبدیل پول‌ها و همینطور حمام بعد از یک رانندگی طولانی استفاده کردیم.
یوری، آنا و سرگئی کسانی بودند که پیشتر ایران را دیده بودند و برای بقیه این یکمین سفر به ایران بود.
یوری در سال‌های 2004 و 2005،2006 دو سفر به ایران داشت. در یک سفر او جاده‌های ایران را با دوچرخه رکاب زده بود و در سفر بعدی با مزدا استیشنش از غارهای نمکدان قشم و سراب همدان و همینطور تا عمق چهارصد متری غار پراو را بازدید کرده بود.
به هر حال ما نتوانستیم به انتهای غار پراو برسیم و شانس غواصی و یا صعود در غار را هم نیافتیم. ولی ما بسیاری از نکات و پیچیدگی‌های کار در غار پراو را فهمیدیم.

یوری بیست رول جدید در پراو نصب کرده بود و در عمق چهارصد متری به علت کمبود وقت و تجهیزات با نظر به آینده از غار خارج شده بود. هدف این‌بار ما نه تنها پراو بلکه فعالیت در سراب با گروهی زبده‌تر بود. در این زمان ما شهرهای رشت، قزوین، همدان را بدون توقف طولانی پشت سر گذاشته بودیم و در نزدیکی کرمانشاه پای کوه پراو قرار داشتیم.
دونفر از اعضای گروه که از ابتدا قصد دیدار از پراو را نداشتند برای بازدید از غار نمکدان قشم از ما جدا شدند.
با الحاق " شراره قاضی " غارنورد ایرانی مقیم آلمان و" سیمون بروکس " از انگلیس گروه ما به یک هیئت بین‌المللی تبدیل شد هر چند برای زمانی کوتاه .
در زمانی که ما آماده شروع کار پراو بودیم در مقابل خود باران و مسیر گل آلود را می‌دیدیم. دعوت مردم محلی و پناه دادن آنها، ما و تجهیزاتمان را از باران مصون کرد.
کار حمل بارها را در باران و گل شروع کردیم و روز یکم بارها را قدری به بالا حمل کردیم . بعضی ترجیح دادند در تاریکی به پایین برگشته و در خانه اقامت کنند و بعضی در کنار بارها کمپی را برپا کردند. این قصه طولانی را در یک جمله خلاصه می کنم که شب چهارم در یک غار گرم( غارپناه یه شبه) در نزدیکی میدان پراو گذراندیم و فردای آنروز بارها را در مقابل دهانه پراو بر زمین گذاشتیم. این در حالی بود که آسمان پوشیده از ابر بود و امکان دیدن راه‌های اطراف و ارتفاعات کوه وجود نداشت. هشت نفر در جانپناه و بقیه در چادرها در مقابل دهانه غار اقامت کردیم. میدان پراو پر از گل بود به‌صورتی که با چند قدم راه رفتن وزنه سنگینی از گل به کفشهایمان آویزان می‌شد.
شراره قاضی و سیمون بروکس که فردای آنروز قصد بازگشت به پایین را داشتند با یوسف، یک غارنورد محلی از ابتدای غار بازدید کردند. یوسف غارنوردی بسیار قوی و سریع است و ضمن بازدیدهای مکرر از غار پراو رکورد سریع ترین فرود و صعود را به خود اختصاص داده است.
در پراو ما مقدار زیادی تجهیزات و طناب داشتیم که توسط یوری در سال قبل بارگذاری شده بود. اما مطابق با اصول استانداردهای استفاده از طناب تک رشته می‌بایست تمام وسایل غارنوردی و غواصی قبل از استفاده بیرون از غار بازبینی شود.
امروزه استانداردهای روش تک رشته (single rope techniques (SRT مورد پذیرش اکثر غارنوردان جهان است و با استفاده مکرر از آن، تجارب ارزنده‌ای در این مجموعه قوانین انباشت شده است. به نظر می‌رسید این روش هرگز در این غار بکار گرفته نشده است و بسیاری از رول‌ها که مربوط به اکتشاف این غار توسط گروه انگلیسی در سالهای 1971و 72 است، خطرناک و غیرقابل استفاده‌اند. قبل از هر کاری به اولین دغدغه خود که همانا ایمنی است پرداختیم و تعدادی رول جدید بخصوص در تراورس‌ها و چاههای کوتاه نصب کردیم و کار شروع شد.
دوباره در عمق 400 متری بودیم ولی پی‌بردیم که زمان به سرعت از دست رفته و فرصت کافی برای تکمیل این بازدید نداریم. مشورت‌ها شروع شد و ترجیح گروه بر این شد که سه روز آینده را به جستجو در اطراف میدان پراو پرداخته و غارهای جدید را بازدید کنیم. هر چند هوای ابری مانع صعود و دید مناسب در چشم انداز می‌شد ولی تعداد زیادی دهانه کشف و به وسیله جی-پی-اس ثبت شد. البته کامل مشخص نیست که آنها پیش ازاین مورد بازدید غارنوردان قرار گرفته‌اند یا نه.
عصر آن روز در میدان پراو با کاظم فریدیان از نزدیک آشنا شدیم. صبح در حالی که بچه‌ها به تجسس در اطراف ادامه می‌دادند، یوری، سرگئی، آنا و من به همراه کاظم به قصد تهران از کوه سرازیر شدیم. سرگئی سریع به مسکو پرواز کرد و سه نفر دیگر به باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند برای ارائه گزارش در باره غار و غارنوردی در روسیه و همینطور برنامه‌های اجرا شده در ایران توسط گروهمان دعوت شدیم.
به خاطر میهمان نوازی کاظم و خانواده محترمش که از ما در تهران پذیرایی کردند از آنها سپاسگزاریم . همینطور برای ترتیب دادن گزارش برنامه در باشگاه دماوند. اهمیت این گزارش برای ما از این بابت بود که ما قصد داشتیم با کوهنوردان و غارنوردان ایران رابطه قوی ایجاد کنیم و توجه آنها را به کارهایمان در روسیه و قفقاز جلب کنیم.
فردای آن‌روز من با اتوبوس به کرمانشاه برگشتم و در میدان پراو با دوستانم که با کوله‌پشتی‌های آماده در جانپناه جمع شده بودند ملاقات کردم. تمام دو روز گذشته برف باریده بود و اکنون میدان پراو غرق در گل بود. در همین روزها دوستانم در یک غار صد متر نفوذ کرده بودند وبه انتهای آن رسیده بودند. همینطور به خاطر کمبود وقت از تعداد زیادی دهانه‌های وسوسه انگیز گذشته بودند.
همگی در کرمانشاه بودیم و اینبار نوبت یوسف و خانواده اش بود که ما را مرهون میهمان نوازی شان کنند.
به هر حال ما نتوانستیم به انتهای غار پراو برسیم و شانس غواصی و یا صعود در غار را هم نیافتیم. ولی ما بسیاری از نکات و پیچیدگی‌های کار در غار پراو را فهمیدیم. مشکلاتی که در این راه پیش پای هر غارنوردی قرار دارد. اکنون نه سه نفر که تعداد زیادی از ما میدان پراو را می‌شناسند .غار را، فصل مناسبش را و بدون شک کار در غار پراو برای آینده به مراتب ساده تر خواهد بود. در این برنامه نزدیک پنجاه رول جدید در غار نصب کردیم. همچنین امیدواریم که بتوانیم در آینده جزوه ای در ارتباط با مسائل زمین شناسی و آب زمین شناسی این منطقه منتشر کنیم.
مهلت ویزای بعضی‌ها به آخر نزدیک می‌شد و ما فقط چند روز دیگر فرصت داشتیم. از طرح قبلی‌مان در مورد غار سراب که تهیه نقشه از این غار بود گذشتیم و به دیداری ساده از آن بسنده کردیم. درنزدیکی همدان در مقابل دهانه غار سراب کاظم، لیلا، افشین و احسان جباری و چند دوست دیگرش از همدان به ما ملحق شدند. من و یوری بهمراه آنها از غار بازدید کردیم در حالیکه هیچکدام لباس مخصوص به تن نداشتیم. این غار دریاچه‌ای را نه با شنا بلکه با کمک آنها به روش سنگنوردان و از دیوارهای غار پیمودیم و به دریاچه انتهای غار رسیدیم و خشک به بیرون مراجعت کردیم.
ما رابطه صمیمانه و محکمی با مردم سراسر ایران برقرار کردیم. بدون آن همدلی و کمک‌های همیشگی بسیاری از مسائل برای ما پیچیده‌تر می‌شد.

نقشه‌ای که سیمون بروکس سال‌ها قبل از این غار تهیه کرده بود تعداد زیادی از دهلیزهای فرعی این غار را در بر نمی گرفت. چنین به نظر می‌رسد که برای برنامه بعدی، ما به گزارش‌ها و اطلاعات بیشتری نیاز خواهیم داشت.
بازدید از غار منحصر بفرد علی صدر در نزدیکی غار سراب شانس بزرگی بود که در این برنامه نصیبمان شد. در روسیه غارهای توریستی زیادی وجود دارد ولی آنها بیشتر به خاطر زرق و برق بیرونشان مورد توجه هستند. من شک ندارم که علی صدربا دریاچه بزرگ و یک پارچه‌اش یک غار منحصر بفرد است.
دریغ که تنها نیم روز دیگر، رانندگی به سمت آستارا و خانه شروع شد. این درست که ما به اهدافمان در غارها دست نیافتیم ولی ما در این سفر نه تنها چیزی از دست ندادیم که سود و بهره فراوان بردیم به شکلی که به شایستگی‌مان برای آنها دچار تردید شدیم. ما رابطه صمیمانه و محکمی با مردم سراسر ایران برقرار کردیم. بدون آن همدلی و کمک‌های همیشگی بسیاری از مسائل برای ما پیچیده‌تر می‌شد و تمام گروه ما قدر شناس این مهمان نوازی و بذل توجه‌ای که نصیبمان شد، هستیم.
ارتباط گرفتنها، شرح دادن‌ها و با هم خنیدن‌ها در طول این سفر مرا مجذوب کرده بود. من فکر کردم که چگونه چنین چیزی ممکن است؟ عشق به کوه،‌ غار، تلاش در آنها و نگرانی و تشویشمان در راه رشد و تکامل، نقطه اشتراک همه ما بود.
با تمام وجود امیدوارم که این پایان داستان ما نیست. ما همدیگر را دوباره می‌بینیم در روسیه و یا در ایران.
در پایان بار دیگر این کلمه را از طرف همه اعضا گروه به همه کسانی که در این سفر یاری گرمان بودند، تکرار می‌کنم: سپاسگزارم.
اعضا گروه: یوری ادوکیمف از مسکو، سرگئی پطروف از مسکو، آناروگال از مسکو، آرتم اوجانف از مسکو، آلگسی ‍ژنکو نابرزنی چلنی، ایوگنی ژاکولف از نابرزنی چلنی، پاول دمیدوف از مسکو، دیمیتری پارشین از مسکو، ماریا اسجانیکف از مسکو، والری اوتکین از کرانسکویارک، ژولیا گوشینا از گرانسکویارک، جکاترینا جمی روا از مسکو، آندره اوتاپنکو از کراسنودار، پاول سیوینسکیچ از کانگور، کیریل مارکوسکی از کارگف اکراین، النا شوچنکف از کارگف اکراین، الگسی سروف از مسکو، سرگئی گاسف از مسکو، شراره قاضی از آلمان، سیمون بروکس از انگلستان بودند.

گزارش صعود زمستانی تیم کلونی کوهنوردی نیشابور به دماو.ند

 تیم کلونی ساعت روز سه شنبه مورخ 26/10/85 ساعت 15 روبروی هیئت کوهنوردی نیشابور با کلیه وسایل جمع شدند تا عازم رینه شهری

 

که  کوهپایه دماوند  جبهه جنوبی واقع است, شوند. تیم پس از سرجمع شدن منتظر رسیدن اتوبوس شدند. اتوبوسی که در این برنامه در اختیار

 

تیم توسط شهرداری نیشابور پس از رایزنی های ایوب امین الرعایا:رئیس هیئت کوهنوردی نیشابور در اختیار تیم قرار گرفته بود. پس از مراسم

 

استقبالی که خانواده بچه ها و چند تن از اعضای هیئت و گروه ها ترتیب داده بودند تیم ساعت 17:30 از نیشابور خارج شد.

 

جاده ای که برای رسیدن به رینه که شهری از توابع شهرستان آمل است در نظر گرفته شده بود گردنه خوش ییلاق بود که در طرف رفت کنر جاده

 

را برف فرا گرفته بود. روز بعد تیم ساعت 8:15 به قرارگاه کوهنوردی رینه رسید و پس از تماسی که با آقای فرامرز پور گرفته شد تیم در یکی

 

از اتاق ها مستقر شد. پس از رسیدن تیم یکی از کوهنوردان اندونزی که برای صعود به دماوند آمده بود وارد قرارگاه شد. بعد از ظهر پس از

 

تقسیم بارهای عمومی بین بچه ها, اعضای تیم مشغول به چیدن کوله ها ی خود شدند. انشب بدلیل اینکه فردا بچه روز سختی را بدلیل داشتن

 

کوله های سنگین و فعالیت پس از ده روز, در پیش رو داشتند ساعت 21 خاموشی زده شد و تیم به خواب رفت.

 

روز پنج شنبه مورخ 28/10/85 ساعت 6 بیدار باش اعلام شد و پس از مرتب کردن وسایل و رسیدن دو دستگاه نیسان تیم عازم منطقه شد.

 

نیسان ها تیم را تا 500 متر جلوتر از محلی به نام معدن روی یک پل پیش بردند. تیم ساعت 9 استارت کرد.قبل از تیم ما,کوهنورد اندونزیایی به

 

همراه یک شرپا به طرف منطقه عزیمت کرده بودند که تیم در ابتدا مسیر را از جا پای آنان شروع کرد تا اینکه در کمتر از یک ساعت به آن دو

 

رسید. تیم پس از استراحت کوتاهی که که از دو ساعت پیاده روی داشت, ساعت 12:45 به گوسفند سرا رسید. پس از تمیز کردن داخل پناهگاه

 

تیم داخل پناهگاه مستقر شد. پس از مستقر شدن تیم,بدلیل هوای خوب و زیاد بودن زمان تا خاموشی هوا حمید میربلوک و صامر ابراهیمی مسیر

 

را به سمت بارگاه ادامه دادند و مقداری از مسیر را برفکوبی نمودند تا فردا تیم سرعت بیشتری داشته باشد. در طول کل مسیر هر جا که از نظر

 

مربیان نقطه مهمی به شمار می رفت از پرچم علا مت استفاده می شد, هوایی آفتابی و دمای خوبی تیم را در روز اول صعود همراهی کرد.در

 

اولین شب صعود ایوب امین الرعایا (رئیس هیئت کوهنوردی نیشابور) مصاحبه ای تلفنی با شبکه تلویزیونی خراسان داشت که حسین امانی هم

 

در آن برنامه حضور داشته است. شب ساعت 21:40 تیم کلونی کوهنوردی نیشابور به خواب رفت تا فردا صعودی قدرتمند را به نمایش بگذارد.

 

صبح روزجمعه مورخ 29/10/85 ساعت 6 بیداری زده شد و بعد از جمع آوری وسایل و صرف صبحانه اعضای تیم ساعت 8:10 به سرقدمی

 

امین الرعایا مسیر ار شروع کردند یک تیم برفکوب هم همیشه جلو تر از تیم حرکت می کرد تا انرﮊی تیم هدر نشود که درمسیر گوسفند سرا تا

 

بارگاه مجید نیک منش,امیر حمداد و مهران شکوهی جلوی تیم حرکت می کردند. تا در نهایت تیم به طور میانگین ساعت 14:20 به پناهگاه

 

بارگاه سوم رسیدند.هوای روز دوم نیز آفتابی همراه با بادی در حدود 45km بود.

 

شب در پناهگاه فشار و ضربان قلب تمامی اعضا توسط ایوب امین الرعایا گرفته شد و نتیجه آن اینکه با توجه به مقدار ضربان قلب و بیشینه

 

مقدار ضربان آمادگی افراد در یک حد اعلام شد.

 

مربیان ( رضا فتحی , حمید میربلوک , صامر ابراهیمی و ایوب امین الرعایا ) طی جلسه ای که با هم برگزار کردند دوتصمیم گرفته شد یکی آنکه

 

چه افرادی اجازه صعود دارند و دیگری در مورد انتخاب تیمی برای رفتن به جبهه شمالی.

 

طبق تصمیم اول سرکار خانم روشن ضمیر به دلیل مشکوک بودن به خونریزی معده از صعود بازماند و همچنین سرکار خانم یاسمن حسینی

 

نیزشاید بدلیل دارا بودن بیشترین میزان ضربان قلب و یا دلایل دیگر نیز از صعود بازماند. علی مختاریه هم طبق سنت قدیمی صعود ها به عنوان

 

فرد پشتیبان تیم در پناهگاه ماند و صعود نکرد. ودرمورد تیم شمالی هم قرار بود که 5 نفر از اعضای تیم روز حمله قله را صعود کنند و به سمت

 

پناهگاه جبهه شمالی حرکت نمایند و روز بعد دوباره قله را صعود کرده و به تیم بپیوندند که طبق مشورت مربیان اسامی 5 نفر از این قرار است :

 

1- حمید میربلوک 2- مجید نیک منش 3- رضا شادابی 4- حسن نصیب پور 5- محمد قارا چشمه.

 

پس از نهایی شدن تصمیم ها , تصمیم های گرفته شده به اعضا اعلام شد و شب ساعت 22 تیم به خواب رفت و فردا صبح پا برروی گنبد گیتی

 

بگذارد.

 

صبح روز صعود دو تن از اعضای تیم ( سرکار خانم روشن ضمیر و امیر حمداد ) ساعت 3 برای تهیه کردن آب مورد نیاز تیم حمله بیدار شدند و

 

مشغول آب کردن برف ها شدند. ساعت 4 هم تیم بیدار شد و بعد از آماده شدن ساعت 6:10 استارت حمله به قله با حضور 15 نفر از اعضای

 

تیم زده شد.

 

اعضای تیم شمالی بدلیل اینکه روز سخت تری در پیش داشتند سریعتر حرکت کردند و به پیش رفتند. هوای روز حمله از روز های دیگر نامساعد

 

تر بود طوری که باد در بازه [80-60] و دمای هوا هم در مقدار بیشینه خود به 60- می رسید.

 

تا اینکه اولین فرد تیم یعنی حمید میربلوک ساعت 13:10 پا بر روی  ارتفاع 5671 متری دماوند گذاشت.

 

حسن نصیب پور,رضا فتحی , رضا ملا نوروزی , رضا شادابی , مهران شکوهی , سعید حاجی بیگلو و صامر ابراهیمی ساعت 14:30 به قله

 

رسیدن و تیم آخر متشکل از ایوب امین الرعایا , امیر حمداد , عزیز منفرد و زری سلیمانی تنها خانم تیم حمله ساعت 13:15 به قله رسیدن که

 

بعد از رسیدن آخرین تیم , تیم بدون درنگ قله را ترک کرد و به سمت بارگاه حرکت کرد. مجید نیک منش و جبار صادقی در طول مسیر اقدام به

 

بازگشت کردند و محمد قاراچشمه نیز بدلیل سهل انگاری ای که مرتکب شد به پایی بازگشتند. باد و سرما در برگشت هم تیم را آزار می داد تا

 

اینکه کلیه تیم ساعت 17:30 بدون داشتن حادثه ای دوباره در پناهگاه جمع شده و این موفقیت را به هم تبریک گفتند.

 

شب تیم با خیالی راحت به داخل کیسه خواب رفت و صبح روز فردا یعنی یکشنبه ساعت 7:30 افراد تیم بیدار شدند. ساعت 9:30 جلسه ای با

 

حضور تمامی افراد تیم در مورد نواقش خود افراد برگزار شد که تا ساعت 11 پایان یافت. در ادامه روز کلاس آموزشی راه رفتن با کرامپون و

 

کلنگ برگزار شد که کلاس تا ساعت 14:30 به طول انجامید.

 

صبح روز دوشنبه ساعت 7 بیدار باش اعلام شد و ساعت 9 تیم از پناهگاه بارگاه سوم حرکت کرد به سمت رینه.ساعت 11 تیم به گوسفند سرا

 

رسید , ساعت 13:15 به جاده , و ساعت 14:30 نیز به قرارگاه رینه واقع در شهر رینه رسید. پس از یک روز استراحت که شامل صرف نهار

 

و آبگرم و شام بود تیم صبح روز سه شنبه توسط اتوبوس قبلی که از طرف شهرداری در اختیار تیم قرار گرفته بود به سمت نیشابور حرکت کرد

 

و ساعت 11:30 تیم در کنار خانواده های خود در نیشابور قرار گرفت.

 

اعضای تیم:

 

1.      حمید میر بلوک : سرپرست برنامه

 

2.      ایوب امین الرعایا : پزشک تیم

 

3.      سعید حاجی بیگلو : عکاس و فیلم بردار

 

4.      رضا شادابی : عکاس و فیلمبردار

 

5.      رضا فتحی : مربی

 

6.      مجید نیک منش

 

7.      عزیز منفرد : عکاس

 

8.      صامر ابراهیم

 

9.      امیر حمداد

 

10. مهران شکوهی

 

11. رضا ملا نوروزی

 

12. حسن نصیب پور

 

13. جبار صادقی

 

14. محمد قارا چشمه

 

15. علی مختاریه : پشتیبان

 

16. سرکار خانم یاسمن حسینی

 

17. سرکار خانم لیلا روشن ضمیر

 

18. سرکار خانم زری سلیمانی