خبرگزاری میراثفرهنگی ـ گردشگری ـ کاظم فریدیان متولد سال 1349 قصد دارد هفته آینده ایران را به مقصد قله k2 با ارتفاع 8116 متر در پاکستان ترک کند. این قله دومین قله مرتفع دنیاست که به گفته فریدیان شانس صعود به آن در سال گذشته تنها دو درصد بوده است.
قلهای که برای صعود در نظر گرفتهاید دقیقا در کجا قرار دارد؟
قله کیدو در کوهستان قرقروم پاکستان و در مرز بین چین و پاکستان قرار دارد.
چرا نیمه نخست خرداد را برای صعود انتخاب کردهاید؟
زمان حرکت از ایران در نیمه نخست خرداد خواهد بود. ابتدا به دلیل اینکه قصد داشتم در آغاز فصل صعود در منطقه باشم به برنامههایی که زودتر به منطقه اعزام میشدند توجه داشتم اما در عمل اولویتهای دیگری تاثیر گذار شد. برای مثال: کاناداییها که نفرات اصلی تشکیل دهنده گروه ما بودند و بابقیه افراد و شرکت پاکستانی در ارتباط بودند در آخرین فرصت ثبت نام به علت مشکلاتی که با اسپانسرشان پیدا کردند انصراف دادند و گروه را با مشکل روبرو کردند. چند مورد دیگر از این دست هم بود که در نهایت به آنچه قابل دسترس است غناعت کردم.
وجه تمایز این قله با سایر قلههای بیش از هشت هزار متری چیست؟
قله کیدو در ابتدای شروع کوهنوردی من یک آرزو و هدف بود. بعد از آن با آشنایی بیشتر با کوهنوردی روز جهان این موضوع تغییر کرد و نه به عنوان هدف کوهنوردی ولی به عنوان یک سوژه مورد علاقه همیشه در ذهنم بود. این قله به دلیل تاریخ حماسی که دارد و همینطور شانس بسیار کم صعود از دیگر قلههای بلند جدا میشود. از طرفی فکر میکردم این قله به دلیل اهمیتی که در جهان کوهنوردی دارد برای جلب نظر حمایتکنندههای مالی سوژهی مناسبی باشد که اشتباه بود. خارج از محیط کوهنوردی به جز اورست قله شناخته شده دیگری وجود ندارد.
آیا شما در این سفر همراهی دارید یا خیر و اگر نه چرا؟
از همباشگاهیها و از ایران کوهنوردی من راهمراهی نمیکند. مسائل مالی، مهمترین علت همراهی نکردن بقیه اعضا باشگاه دماوند به حساب میآید و گرنه از نظر آمادگی فنی و بقیه مسائل دست کم پنج نفر در باشگاه شرایط لازم برای شرکت در این برنامه را دارند.
چگونه به تنهایی قادر به صعود خواهید بود؟
یرای صعود در قالب یک گروه بینالمللی فعالیت میکنم. در واقع این صعود به تنهایی نخواهد بود.
در مورد برنامههای اجرا شده قبلی که میتوانند در این صعود به کمک شما بیاید توضیح دهید؟
ده سال فعالیت کوهنوردی با گرایش کار فنی و زمستانی در کارنامه کوهنوردیام که شامل صعودهایی مثل دیواره شمالی شاخک و رشته کوه الوند- قزلارسلان و برنامههای دیگر میشود.
آیا به همراه خود کپسول اکسیژن میبرید و اگر نه چرا؟
کپسول اکسیژن نمیبرم. برای اینکه این صعود حتی بدون اکسیژن هم به اندازه کافی توریستی هست. منظورم شکل صعود است، در معیت یک شرکت توریستی و به همراه تعداد زیادی کوهنورد از یک مسیر شناخته شده.
پیش از این کدام یک کوهنوردان ایرانی یا خارجی به این قله صعود کردهاند؟
پنجاه و سه سال از نخستین صعود کوهنوردان به این قله میگذرد و تاکنون ده مسیر روی این قله باز شده. امسال دومسیر جدید هم مورد نظر کوهنوردان روس و قزاق قرار گرفته که چند سال روی آنها تحقیق کردهاند و امسال به مرحله اجرا رسیده است. در سابقه کوهنوردان ایرانی تاکنون فقط یک فعالیت بصورت مستند وجود دارد که مربوط به صعود آقای داود خادم در سال 83 می شود.
خادم همچون صعودهای قبل برای عضویت و حضور در آن مشکلی نداشت ولی ترجیح داد در صعودی مستقل، به K2 برود .سال قبل در هنگام صعود گاشربروم یک با شرکت توریستی "اشرف امان" مذاکرات اولیه را انجام داده بود و از ایران با کمک آقای عبدالله اشتری ادامه مکاتبات را پیگیری کرد. به یک گروه اسپانیایی که مجوز صعود K2 و برودپیک را داشت ملحق شد .بدون هیچ کمکی از مراجع رسمی راهی برنامه شد و تا بارگاه چهارم(هشت هزار متر) یال "آبروزی" صعود کرد. جهان کوهنوردی در سال دوهزارو چهار که مصادف با پنجاهمین سال صعود K2 بود توجهای ویژه به اخبار K2 داشت و سایتهای متعددی اخبار مربوط به K2 را پوشش میدادند دوازده مرداد هشتاد و سه مصادف با دو آگوست دو هزارو چهار خوانندگان ایرانی که برای خواندن خبر صعود یکمین ایرانی به قله K2 سراغ سایت رفتند از مطلبی که در صفحه مونیتورشان میخواندند شوکه شدند و برای چند روز ملتهب از بیخبری و نگرانی لحظه به لحظه پیگیر اخبار بودند. در بیست و هشت جولای الکساندر راهنمای کوهستان درقزاقستان نزدیک قله جایی بالاتر از دهلیز یخی زیر قله و بر روی تراورس یخی از رسیدن یک جبهه هوای نامناسب با خبر شد ولی به آن اهمیتی نداد و به صعودش ادامه داد این در حالی بود که سرگی سوکولوف روس و داود خادم اصل از ایران در بارگاه چهار در انتظار او بودند و این انتظار را تا چهار روز ادامه دادند. آنها بیتوجه به هشدارهای هواشناسی تا یک آگوست منتظر الکساندر ماندند . ساعت دو بعدازظهر روز یکم آگوست از رادیوی بارگاه اصلی به سختی صدایی شنیده شد که می گفت: از قزاق خبری نیست، ما بارگاه چهار را به قصد بارگاه سه ترک کرده ایم. دیگر خبری نشد تا چند روز بعد گروه ژاپنی که یکمین گروه صعود کننده بعد از آن حادثه بود گزارش داد که نشانی از حیات بر روی مسیر وجود ندارد.
آیا سازمانهای دولتی یا خصوصی شما را در این برنامه حمایت مالی میکنند؟
با وجود تلاشی که برای معرفی این برنامه کردهام هنوز هیچ حمایتی بدست نیاوردهام.
چه تجهیزات مورد نیاز و هزینه هایی را برای این صعود پیش بینی کردهاید؟
تجهیزات شامل پوشاک و وسایل انفرادی و وسایل گروهی میشود. پوشاک و وسایل انفرادی با هزینهای نزدیک چهار میلیون تومان قابل تهیه است. وسایل گروهی برای یک گروه هفت نفره چیزی حدود شش میلیون تومان هزینه دارد ولی برای یک نفر بین دو تا دو ونیممیلیون هزینه دارد.
چند درصد به صعود خود امیدوارید؟
سال گذشته دو درصد(چهار نفر) از کسانی که برای قله کیدو به بارگاه اصلی رسیده بودند به قله رسیدند و سال قبل از آن هیچکس موفق به صعود قله نشد. بخت من هم بیشتر از آنها نخواهد بود.
برای آمادگی چه برنامههایی را دنبال کرده و میکنید؟
من برای آمادگی کوهنوردی، کوهنوردی میکنم.
بعضی از کوهنوردان همیشه به تشکیلات کوهنوردی انتقاد میکنند که چرا صعودهای خارجی اجرا شده تکراری است، شما چه نظری دارید؟
من جزو آن بعضی نیستم و هیچوقت به تشکیلات کوهنوردی به دلیل انجام کارهای تکراری انتقاد نکردهام. به نظرم کوهنوردی حتی در پایینترین سطوح (برای مثال اردوهای دانشآموزی) برای مدیر یک تشکیلات، نوعی ماجراجویی است که هیچ برد و سودی ندارد اما ممکن است ضررهای فاجعه آمیزی رابرایش به بار بیاورد. جهت انتقاد من همواره به سمت کوهنوردان است. باید پرسید و اندیشید که چرا کوهنوردان ایرانی تا این حد با سقف کوتاه پرواز میکنند.
حال شما که احتمالا هزینه قابل توجهی برای این اجرا دارید چرا به قلهای که در دنیا شناخته شده است اکتفا کرده و نمیخواهید حرکتی نو در مسیر کوهنوردی از جمله برجهای «ترانگو» در منطقه قراقروم و یا قله آمادابلام در هیمالیا صعود کنید؟
البته ترانگو و آمادابلام در یک گروه قرار نمیگیرند ولی به نظر میرسد شما به کارهایی اشاره میکنید که فنون پیشرفته تری از کوهنوردی در آنها بکار میآید تا اینکه فقط ارتفاع داشته باشند. اگر صادقانه جواب بدهم، من انگیزه و توان تشکیل یک گروه کوهنوردی که توان اجرای یک کار در سطح یکم کوهنوردی روز جهان را داشته باشد، را ندارم. بجز قلههای مشهور، برای صعود هر قلهای باید گروه تشکیل شود. در بین کوههای بلند و مشهور، صعود کیدو از فنیترین کارهایی است که برای آن از طرف شرکتهای توریستی برنامههای تدوین شده ارائه میشود و برای آن نیاز نیست که گروه بخصوصی تشکیل شود.
در شرایط کنونی چه فدراسیون کوهنوردی و چه دیگر سازمانها و مراکز رسمی کشور در وضعیتی نیستند که بتوانند از حرکت مستقل و آزاد به شکل آشکار حمایت کنند و دلیلش هم خارج از دایره مسائل ورزشی است. |
آیا در ایران امکان کار کوهنوردی با ارزش وجود ندارد که به کوههای خارجی روی آوردهاید؟
از نظر فنی کارهای زیادی، با ارزش بالای کوهنوردی در ایران دست نخورده باقی ماندهاند. پردازش علل و اسباب این واقعیت به نظرم آنچنان پیچیده و بغرنج است که به عنوان یک پروژه علمی تحقیقاتی میتواند مورد مطالعه محققین علومی مثل جامعهشناسی، روانشناسی و برخی علوم فنی قرار بگیرد.
انگیزه دیگری برای این امر وجود دارد؟
رویکرد من به کوههای خارجی تحت تاثیر نگاه عامیانه به این ورزش است. فکر میکنم بدون حضور حمایتکنندههای مالی پیشبرد ورزش کوهنوردی در سطوح عالی غیرممکن است. به حمایتکننده هم حق میدهم که نخواهد روی این ورزش سرمایه گذاری کند چون هر وقت از کوهنوردی فنی و سطح بالا چیزی شنیده به نوعی حکایت از فاجعهای عبرت آموز بوده و هیچ رسانهای به ارزشها و قابلیتهای علمی و تبلیغاتی کوهنوردی اشارهای نداشته است. کوههای خارجی به دلیل کاری که خارجیها کردهاند و تا حدودی این قابلیتها را معرفی کردهاند، بیشتر نظر مدیران بنگاههای اقتصادی را جلب میکند. با این وجود شناخت زیادی وجود ندارد و تقریباً به هیچ مدیری برنخوردم که تفاوتی بین کیدو، کیلیمانجارو و فوجییاما قائل بشود.
آیا میتوان در آینده تورهای فنی برای این قله ایجاد کرد؟ منظور استفاده از تجربیات شما به عنوان یک راهنما برای صعود سایر علاقهمندان از ایران و دیگر کشورها به این قله است؛ همانند انچه در هیمالیا اتفاق میافتد؟
من قصد دارم در روزهای آینده برای صعود این قله تلاش کنم پس هنوز مرجع مناسبی برای پاسخ گویی بخش یکم سوال شما نیستم. در مورد خودم در هر صورت بعید است که به عنوان حرفه به کوهنودی بپردازم در ایران یا در خارج فرق نمی کند.
آیا اصلاً این کوه امکان تبدیل شدن به یک قلهای عمومی فنی را دارد یا خیر؟
بعد از صعود سال 2004 ایتالیاییها با استفاده از طناب ثابت و امکانات فوق العاده که در تعداد صعود در یک سال رکورد زدند، در سال 2006 یک شرکت استرالیایی اقدام به ارائه خدمات مشابه ای به توریست-کوهنوردان کرد و یک گروه حدود سی نفره را به بارگاه اصلی کی دو برد ولی هیچکدام نتوانستند به قله صعود کنند. امسال نیز همان شرکت در کی دو با همان خدمات برنامه دارد. هر چند قله کی دو قله سرسختی است اما فکر نکنم بتواند به عنوان یک سد مقاومت چندانی در مقابل موجود دوپا نشان دهد.
آیا فدراسیون کوهنوردی می تواند مشوق خوبی برای صعودهای سخت همچون "کی دو" باشد؟
در شرایط کنونی چه فدراسیون کوهنوردی و چه دیگر سازمانها و مراکز رسمی کشور در وضعیتی نیستند که بتوانند از حرکت مستقل و آزاد به شکل آشکار حمایت کنند و دلیلش هم خارج از دایره مسائل ورزشی است.
فدراسیون تاچه حد از برنامههای شما یا کوهنوردانی در حد شما آگاهی دارد؟
من برنامه "کی دو" را بصورت رسمی به فدراسیون اعلام نکردهام. به دلیل اینکه در فدراسیون قبلی با وجود ملاقات نمایشی که در خانه من بعد از برنامه برودپیک توسط رئیس فدراسیون و رئیس کمیته هیمالیانوردی و مسئول روابط عمومی فدراسیون انجام شد، در عمل به هیچ کدام از وعدهها عمل نشد. در فدراسیون جدید نیز سه نامه که در زمانهای مختلف به فدراسیون نوشته ام همچنان بی جواب مانده یعنی عملاً مکاتبه با فدراسیون برای من از نظر انتفاع بیارزش است.
برای اجرای برنامه سطح بالا مهمترین موضوع تامین مالی برنامه و کوهنورد است. امروز در تمام جهان هزینه ورزش حرفهای را با فروش قابلیت تبلیغاتی آن ورزش میپردازند. برای معرفی این قابلیت از هر طریق ممکن باید تلویزیون را به پرداختن به این ورزش ترقیب کرد. از طرف دیگر با هزینه کردن در جهت تصویری کردن گزارش برنامهها و ساخت فیلمهای حرفهای و با کیفیت قابل قبول برای پخش عمومی به تلویزیون مواد لازم را رساند. هر چه تعداد مخاطب عام برای برنامههای کوهنوردی تلویزیون بیشتر باشد برقراری ارتباط با بنگاههای اقتصادی و تبلیغاتی راحتتر میشود. تنها اولویت در ساخت فیلمهای تلویزیونی جلب نظر مخاطب عام است و پرداختن به ظرائف کوهنوردی چندان اهمیتی ندارد. فیلم تلویزیونی، گزارش کوهنوردی نیست و نباید با این نگاه مورد نقد کوهنوردان واقع شود.
از طرف دیگر کوهنوردانی که به هر طریق حمایتی را جلب میکنند باید برای حمایت کنندهای که در این شرایط به این کار پرداخته اهمیت ویژهای قائل شوند. باید بنگاه حمایت کننده کاملاً سودآوری هزینهای که کرده است را احساس کند و از ادامه روند آن استقبال کند، به شکلی که روی دیگر بنگاهها نیز تاثیر بگذارد.
ارائه و معرفی کوهنوردی به حمایت کنندههای مالی سوژه خوبی برای کوهنوردان قدیمی که دوره ورزشی خودشان گذشته و با پرداختن به کار و زندگی از موقعیت اجتماعی مناسبی برخوردار شدهاند، است. اینکار از صعود به قلههای هشت هزارمتری مهمتر و البته به مراتب مشکلتر است.